سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]
دوستت دارم - حامد من
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
دوستت دارم

مهتاب :: دوشنبه 86/10/24 ساعت 1:17 صبح

                  

                   

                   

                   

                 

                    

                      

                     

ما اتفاقی به دنیا می یاییم .... اتفاقی عاشق می شیم ، اتفاقی همدیگرو له می کنیم ،

اتفاقی مثل یه ته مونده سیگار همدیگرو لقد مال می کنیم ، اتفاقی همدیگرو می شکونیم ،

اتفاقی به همدیگه تهمت می زنیم ، اتفاقی همدیگرو می بینیم، اتفاقی همدیگرو نمی بینیم ،

اتفاقی دروغ می گیم ، اتفاقی راست می گیم ، اتفاقی مریض می شیم ،

اتفاقی سر مسیر هم سبز می شیم ، اتفاقی از چراغ قرمز رد میشیم  ،

اتفاقی ، خیلی اتفاقی تیشه به ریشه هم می زنیم ،

خیلی اتفاقی برای هم خاطره می شیم و

اتفاقی همدیگه رو تنها میذازیم

میبینی .. چه اتفاقی زندگی میکنیم....

................................................................................

وابستگی چه زود اتفاق می افتد...

قبل از آنکه بدانی راه بر گشت را گم کرده ای ...

این دلتنگی را بگیر از من ...

هنوز تولد نیافته ام...

من خوب بودن را در فاصله یافتم !!!

 

                            

عاشقت بودم توگفتی عاشقان دیوانه اندعاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای...

 

در هنگام بدرود وقتی که چو مرغان از آشیانه پر گشودیم

شاید که مردیم ، شاید که همدیگر  و هرگز ندیدیم

از همین امروز که در کنارت هستم برای

فردا و فرداهایی که نمی بینمت دلتنگم ........

خدایا به دادم برس ...................

          

به جای دسته گلی که فردا بر قبرم میگذاری امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن............

به جای اشکی که فردا بر مزارم می ریزی امروز با تبسمی شادم کن............

به جای اون متنهای تسلیت که فردا برایم مینویسی امروز با پیامی شادم کن.......

من امروزبه تو نیاز دارم ........................

 

 


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بارو ن و دوست دارم
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
دوستت دارم - حامد من
مهتاب
فقط فقط حامد
Link to Us!

دوستت دارم - حامد من

Hit
مجوع بازدیدها: 13547 بازدید

امروز: 1 بازدید

دیروز: 2 بازدید

Archive


زمستان 1386

Submit mail

 


JavaScript Codes