سفارش تبلیغ
صبا ویژن
می دانم که برترین توشه رهرو به سوی تو، اراده استواری است که با آن تو را برمی گزیند و اینک، قلبم با اراده ای استوار با تو رازگویی می کند. [امام کاظم علیه السلام ـ در دعایش زمانی که او را به سوی بغداد می بردند ـ]
مهتاب - حامد من
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
عاشقم ............................

مهتاب :: یکشنبه 86/10/16 ساعت 1:20 صبح

حامد عزیزم....!

روزی که به دنیا آمدی آسمان ابری بود. باران می بارید و صدای دلنشینش میان همهمه و ناله و شیون های فرشتگان الهی گم شده بود.پرسیدم:چرا اینگونه زار می زنید و بی تابی می کنید؟پاسخ دادند:زیرا عزیزی از ما کم شد و به زمین پیوسته است

....................................................................................

عاشقی می خواست به سفر برود. روزها و ماه ها و سال ها بود که چمدان می بست. هی هفته ها را تا می کرد و توی چمدان می گذاشت. هی ماه ها را مرتب می کرد و روی هم می چید وهی سال ها را جمع می کرد و به چمدانش اضافه می کرد.او هر روز توی جیب های چمدانش شنبه و یکشنبه می ریخت و چه قرن هایی را که ته ته چمدانش جا داده بود...

و سال ها بود که خدا تماشایش می کرد و لبخند می زد و چیزی نمی گفت. اما سرانجام روزی خدا به او گفت: عزیز عاشق، فکر نمی کنی سفرت دارد دیر می شود؟ چمدانت زیادی سنگین است. با این همه سال و قرن و این همه ماه و هفته چه می خواهی بکنی؟عاشق گفت : خدایا! عشق، سفری دور و دراز است. من به همه این ماه ها و هفته ها احتیاج دارم. به همه این سال ها و قرن ها، زیرا هر قدر که عاشقی کنم، باز هم کم است...

دا گفت : اما عاشقی، سبکی است. عاشقی، سفر ثانیه است. نه درنگ قرن ها و سال ها.بلند شو و برو و هیچ چیز با خودت نبر، جز همین ثانیه که من به تو می دهم. عاشق گفت : چیزی با خود نمی برم، باشد. نه قرنی و نه سالی و نه ماه و هفته ای را...

اما خدایا ! هر عاشقی به کسی محتاج است. به کسی که همراهی اش کند. به کسی که پا به پایش بیاید. به کسی که اسمش معشوق است. خدا گفت : نه ؛ نه کسی و نه چیزی. "هیچ چیز" توشه توست و "هیچ کس" معشوق تو، درسفری که که نامش عشق است. و آنگاه خدا چمدان سنگین عاشق را از او گرفت و راهی اش کرد. عاشق راه افتاد و سبک بود و هیچ چیز نداشت. جز چند ثانیه که خدا به او داده بود...

عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ کس را نداشت...

جز خدا که همیشه با او بود…

………………………………………………………………

مرا دریاب که دیوانه وار دوستت دارم

……………..…………………………………………….


نوشته های دیگران()

دل تنگم .............................

مهتاب :: یکشنبه 86/10/16 ساعت 1:18 صبح

......................................................................................

Ye
Ye Ye
Ye Ye Ye
Ye Ye Ye Ye
Ye Ye Ye Ye Ye
Ye Ye Ye Ye Ye Ye
Ye Ye Ye Ye Ye Ye Ye
Ye Ye Ye Ye Ye Ye Ye Ye
Yeyhoyi delam barat tang shod

…………………………………………………………………………….

 

چگونه دل ربود

گفتمش دل می خری؟ پرسید چند؟ گفتمش دل مال توست تنها بخند!خنده کردو دل زدستانم ربود تا به خود باز امدم او رفته بود،دل زدستش روی خاک افتاده بود،جای پایش روی دل جامانده !!!!!

..........................................................................

همه ی لذتها مال وقتی هست که انتظارش را نداری و هیچ لذتی بالاتر از دوست داشتن نیست . پس حالا که انتظارش را نداری: دوستت دارم

hhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhh

دنیا را بد ساخته اند کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد کسی که تو

 

را دوست دارد تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را

 

دوست دارد به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است .

mmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmm

 

پرسیدم عشق چیست؟ گفت آتش است. گفتم مگر آنرا دیده ای؟ گفت نه در آن سوخته ام!

..................................................................................................

برات می نویسم دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی من می نویسم .. ...من ... می نویسم دوست دارم.......................................

.....................................................................................................

قول/سکوت/عشق/یاد

 

اگه یه روز رفتی و بر نگشتی قول نمیدم منتظرت بمونم اما ازت می خوام وقتی برگشتی یک شاخه گل سرخ روی قبرم بذاری چون می میرم برات

…………………………………………………………………………………

گفتم بمان بهر خدا ... گفتی خداخافظ
گفتم ببر با خود مرا...گفتی خداحافظ
گفتم تو از من در مسیرِ روشن ...ِ پیوند آخر ...چه دیدی جز وفا ...گفتی خداحافظ
گفتم نمی خواهی مرا؟!باشد..نخواه..اما ایکاش می گفتی چرا...گفتی خداخافظ
گفتم برو! باشد! خدا یارت... به دیدارت می آیم .. اما کی؟ کجا؟ گفتی خداخافظ
ای وای از دلبستگی.. ای داد از عادت... معتاد خود کردی مرا.. گفتی خداحافظ

..................................................................................

گشتن و پیدا کردن

 

باید گشت تا پیدا کرد باید خواست تا ممکن شد باید دوست داشت و دوست شد تا محبت را احساس کرد

 


نوشته های دیگران()

<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بارو ن و دوست دارم
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
مهتاب - حامد من
مهتاب
فقط فقط حامد
Link to Us!

مهتاب - حامد من

Hit
مجوع بازدیدها: 13561 بازدید

امروز: 1 بازدید

دیروز: 2 بازدید

Archive


زمستان 1386

Submit mail

 


JavaScript Codes